حیلہ

ساخت وبلاگ
افسوس...جوانـی من از آینـه ها رفـت...در عشـق تو مجنـون شدو از شهر شما رفـتهر ڪـوچه خبر داد از آن مرغ مـهاجـر...اندوه صدائـی شدو از خاطـره ها رفـتتا پرده ڪـشیدند...میان دل عشـاقآن پرده نشـیـن...ڪـنج قفـس تا به ڪـجا رفـتدرها چو گشـودنـد...از آن روضـه به رویـشاو بال ڪـشان...جـامـه دران...روبه خــدا رفـتبهنـــام بهامیــن + نوشته شده در چهارشنبه دهم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 17:43 توسط بهنام بهامین  |  حیلہ...
ما را در سایت حیلہ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sokoteparvaneha بازدید : 207 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 17:24

برخیز روشن کن چراغ آشنائےپنھان نما از دیدہ اندوہ جدائےیادت مےآید گفتے آن شب با دل مناین عشق پیوندےست پیمانے خدائےبس قصہ مےگفتے تو با سادہِ دل منامروز من عاشق!! توھم عاشق؟ کجائے؟آرے دلت سوداے دیگر دارد آرےدر اشک مےبینم خیالت تا بیائےبھنام بھامین + نوشته شده در پنجشنبه یازدهم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 19:38 توسط بهنام بهامین  |  حیلہ...
ما را در سایت حیلہ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sokoteparvaneha بازدید : 108 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 17:24

جمال ماه رخش هست ، تا زمانه ماستغم آشیان مگشا ، این سرای خانه ماستز بسترم همه شب بوی یار ، تنها من ...خیال خواب مرا نیست،شب بهانه ماستشراب سرخ ، رخ زرد ، یاد او اما ...و مستی همه شب ، راز عاشقانه ماستنصیحتم مکن ای آرمیده در بر یار ...که آتش غزلم سوخت ، تا ترانه ماستبهار عمر خزان شد ، به دشت لاله نماندسکوت بر لب شب ، یاد جاودانه ماستبهنام بهامین + نوشته شده در جمعه دوازدهم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 22:43 توسط بهنام بهامین  |  حیلہ...
ما را در سایت حیلہ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sokoteparvaneha بازدید : 112 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 17:24

کے مےشود تو را کہ بہ یغما برے مرادر کارزار عشق بہ سودا برے مرادر دیدہ سیل اشک امانم نمےدھدرویاے من بیاکہ بہ رویا برے مرااز سوز عشق با تو چہ گویم نیاز نیستپروانہ سان بہ رقص جنون آورے مرادر راہ عشق من چہ بگویم توخود بگوگم گشتہ ام ببین بہ کجا مےبرے مرازیباے من بدانکہ وصال تو مرگ عشقگاھے تو درخیال چہ زیبا برے مرابھنام بھامین + نوشته شده در ساعت توسط بهنام بهامین  |  حیلہ...
ما را در سایت حیلہ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sokoteparvaneha بازدید : 535 تاريخ : دوشنبه 8 اسفند 1401 ساعت: 12:39